سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : یاد دهید و آسان گیرید و سخت مگیرید [ابن عباس]
به نام خداوندمهربان
درجریان هفته پنجم لیگ برتر استقلا به دیدار سایپا رفت که دردقیقه 77استقلال باگل هادی شکوری روی پاس خسروحیدری موفق به گلزنی شداما دردقیقه79ودودقیقه ی بعدسایپا با گل ابراهیم صادقی بازی رابه تساوی کشاند.درحالی که امیدهمه ی هواداران ناامیدشده بودآرش برهانی 3امتیازبرای استقلال ارمغان آورد.

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محمدرضاعلامیر 88/6/17:: 7:20 عصر     |     () نظر

به نام خداوندمهربان
تیم استقلال 2_____________________________________________________1سایپا

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محمدرضاعلامیر 88/6/17:: 7:13 عصر     |     () نظر


بدون شک منصوریان یکی از اسطوره های تاریخ باشگاه استقلال در میان هواداران این تیم است 

علیرضا منصوریان در دی ماه 1350 در خیابان بلورسازی در محله ای در جنوب تهران بدنیا آمد.

از همان زمان کودکی به فوتبال علاقه داشت و به همراه دو دوست صمیمی خود (علی اکبریان و رضا شاهرودی) پا به عرصه باشگاهی گذاشت!فوتبال را بصورت رسمی و از سال 1366 در تیم بنیاد شهید تهران آغاز کرد و بعد از 2-3سال بازی در این تیم برای خدمت مقدس سربازی در سال 1370 به تیم فجرسپاه تهران پیوست!

پس از پایان خدمت سربازی و بدلیل درخشش در تیم فجر سپاه،در سال 1372 راهی تیم تازه تأسیس و متمول پارس خودرو شد!

حضور 2ساله علی منصور در پارس خودرو و درخشش او بویژه در دو بازی مرحله گروهی لیگ 73 در مقابل استقلال،زمینه ساز دعوت از او توسط یکی از 2 باشگاه پرطرفدار پایتخت یعنی پیروزی شد!!

این دعوت بنا به درخواست مهدی محمد نبی مدیرعامل پارس خودرو که در ابتدای سال 1374 به عنوان قائم مقام باشگاه پیروزی انتخاب شده بود صورت گرفت.علیرضا به اتفاق دوست دوران نوجوانی خود رضا شاهرودی که 2سال قبل به پرسپولیس پیوسته بود بر سر تمرینات پیروزی حاضر شد ولی مورد توجه سرمربی وقت این تیم(یورگن گده)قرار نگرفت!!

علیرضا ناامید از این اتفاق بود و به گفته خودش(در مصاحبه ای که چند وقت پیش در یکی از برنامه های سیما داشت)قصد عزیمت به ژاپن برای کار کردن را داشت که تلفن منزلشان زنگ می خورد!فرد مورد نظر خودش را
 امیر قلعه نوعی کاپیتان وقت استقلال معرفی می کند! علیرضا ابتدا این موضوع را یک شوخی بچه گونه از طرف بچه محلی هایش می دانست و خیلی تلفن را جدی نگرفت ولی لحن محکم طرف پشت تلفن نشان می داد این همان امیر قلعه نوعی کاپیتان پرآوازه و ملی پوش استقلال هست.قرار ملاقات گذاشته شد و قرار شد علیرضا منصوریان که بسیار از این اتفاق ذوق زده شده بود و در واقع آن را باور نمی کرد به همراه امیر(که حالا دیگه به شخصیت محبوب منصوریان تبدیل شده بود)به کارخانه یخ سازی نصرالله عبداللهی(سرمربی وقت استقلال)بروند تا او علیرضا را تأئید کند!

بعد از قرار ملاقات در کارخانه،قرار شد منصوریان در تست فنی تیم شرکت کند تا بتواند در صورت قبولی با استقلال قرارداد ببندد.

در تست فنی ،علیرضای پرانگیزه که این فرصت را بزرگترین شانس زندگیش می دانست چنان عالی ظاهر شد که در همان ملاقات اول نصرالله عبداللهی به اولیائی(مدیرعامل وقت)گفت:که سریعا" با این پسر قرارداد ببندید!!


قرارداد بسته شد و علیرضا پا به تیم محبوب دوران کودکی خود( به گفته خودش) گذاشت ( اگر چه که برادرش محمدرضا که پرسپولیسی است می گوید:علیرضا در بچگی همچون او پرسپولیسی بوده است!!).


آن سال به سختی برای استقلال شروع شد ولی این سختی از طرفی برای آبدیده شدن و حس مسئولیت پذیری علی منصور خوب بود!


بدلیل حوادث بازی گذشته داربی،2عنصر مهم خط میانی استقلال (قلعه نوعی و فکری جویباری)محروم بودند و این وظیفه منصوریان را بیشتر می کرد اما علی منصور در همان بازی اول با برق نشان داد یک خرید متفاوت نسبت به دیگر خریدهای استقلال است.


بعد از بازی با برق و شکست استقلال آنهم در تهران،نصرالله عبداللهی استعفا داد و این اوضاع آشفته استقلال رو آشفته تر می کرد! در این میان بازی با کشاورز که یکی از بهترین تیمهای لیگ بود فرا رسید! بازی ای که می شود آن را تولد علیرضا منصوریان در فوتبال ایران دانست!


بازی بی نقص او در مرکز خط میانی و در مصاف با کریم باقری هافبک ملی پوش کشاورز و زدن یک گل زیبا از فاصله 30متری او را به فوتبال ایران شناساند!


بعد از این بازی اسم او بر سر زبانها افتاد و پوسترهای قد و نیم قد او بود که بر روی جلد روزنامه ها می رفت!بعد از این بازی،او به لیدر استقلال در میانه میدان تبدیل شد و حتی در ادامه لیگ بازگشت امیر قلعه نوعی کاپیتان ملی پوش و سرشناس استقلال و آمدن بهروز پرورشخواه سرشناس نیز نتوانست بازی منصوریان را در سایه قرار دهد!


در فاصله بعد از بازی با کشاورز تا بازی با شموشک که هفته بعد بود،مرد پرافتخار سرمربیگری استقلال یعنی منصور پورحیدری بعد از 4فصل به همراه یار همیشگیش پرویز مظلومی به استقلال بازگشت.با آمدن پورحیدری،بازیهای درخشان و گلهای زیبای علیرضا منصوریان یکی یکی از راه می رسیدند و حضور او با بازگشت امیر قلعه نوعی و اضافه شدن بهروز پرورش خواه ،یک خط میانی رعب آور را برای استقلال بوجود آورده بود!


در اواسط نیم فصل اول لیگ بود که همه او را بهترین بازیکن لیگ می دانستند و بدین ترتیب او از سوی مجید جلالی به تیم ملی ارتش ایران برای شرکت در مسابقات ارتشهای جهان دعوت شد.


درخشش او و دیگر بازیکنان تیم ملی ارتش از قبیل کریم باقری،مهدی پاشازاده،علی دائی،حمید مطهری ،مهرداد میناوند و هاشم حیدری زمینه نائب قهرمانی تیم ملی ارتش ایران را در مسابقات ارتشهای جهان رقم زد و این نخستین افتخار دوران بازیگری او بود...

در بازگشت به لیگ درخشش او ادامه داشت تا هفته پانزدهم...در هفته 15 بود که استثنائی ترین گل تاریخ فوتبال ایران(تا آن موقع) به ثمر رسید! 


بازی استقلال و پاس بود که هجوم استقلال به سمت دروازه پاس با دفع توپ سیدهادی طباطبائی دروازه بان پاس همراه شد.این توپ در فاصله 40متری دروازه و در حالیکه هنوز به زمین نرسیده بود به منصوریان رسید و او در حالیکه نمی خواست این فرصت را از دست بدهد بی درنگ به توپ ضربه زد و توپ در میان حیرت همه حاضرین به درون چهارچوب طباطبائی رفت!
بقدری این گل زیبا بود که حتی سیدهادی طباطبائی هم به پاس زیبائی این گل برای منصوریان دست زد!


درخشش منصوریان باعث شد که استقلال کم ستاره عنوان سومی لیگ را تصاحب کرده و در جام حذفی نیز راهی فینال شود.


ولی لیگ 74 یک حادثه تلخ نیز برای او در پی داشت که به بازی دور برگشت با آرارات برمی گشت!


در این بازی علیرضا در کنار نقطه کرنر یک خطای بی مورد روی سامسون پطروسیان مدافع نفوذ کرده آرارات انجام داد.این خطا سبب اخطار گرفتن او شد!


با گرفتن این اخطار، منصوریان که به خوش اخلاقی معروف بود از خود بیخود شده و به سمت داور بازی رفت.حتی قلعه نوعی و بزیک(بازیکن آرارات)هم نتوانستند او را آرام کنند! البته این خشم او بی دلیل نبود! بله او بازی حساس داربی را در دور برگشت از دست داده بود. 


به هر حال لیگ 74 با تمامی حوادثش برای او پایان یافت و در اواخر سال 74 بود که او شاهد 2 اتفاق مهم در زندگیش شد!


اولین اتفاق،انتخاب او به عنوان مرد سال فوتبال ایران بود و اتفاق دیگر که برای او خوشحال کننده تر بود به دعوت او به تیم ملی برمی گشت و جالب اینکه یک پیراهن معروف به او رسید! 


پیراهن شماره هفت که بر تن بزرگانی مانند علی جباری،علی پروین،مجید نامجو مطلق و...بود به علی منصور رسید و این اهمیت علیرضا منصوریان در آن زمان را می رساند , ولی او بدلیل مصدومیت اغلب بازیهای دوستانه تیم ملی را از دست داد و تنها برای مرحله مقدماتی جام ملتهای آسیا آماده شد!


در بازیهای دور رفت او معمولا" بخاطر همان مصدومیت نیمکت نشین بود ولی در بازی اول دور برگشت و در مقابل سریلانکا او وارد ترکیب ثابت تیم ملی شد و جالب اینکه اولین گل ملی او نیز در همین بازی به ثمر رسید و نکته جالب تر اینکه این گل با پاس زیبای کاپیتان آن روز تیم ملی و دوست صمیمی او (امیر قلعه نوعی) به ثمر رسید!


از این بازی بود که علی منصور جای ثابت خود را در ترکیب تیم ملی باز کرد , هر چند که هیچ گاه آن درخشش استقلال را در تیم ملی نداشت!


قبل از شروع لیگ 75 و در تقسیم پیراهنها، پیراهن شماره 10استقلال که بر تن ایمان عالمی سفر کرده به تایلند بود به او رسید و او دیگر بواقع به ستاره اول استقلال تبدیل شد!


بازیهای زیبای او در لیگ 75هم ادامه یافت.ولی حواس مسئولان استقلال در همان آغاز این لیگ به 2 بازی حساس دوخته شده بود! این دو بازی،بازی با برق در فینال جام حذفی بود که از فصل قبل باقی مانده بود.


در بازی رفت فینال،علیرضا مثل همیشه یکی از موثرترین بازیکنان استقلال بود و موفق شد که گل سوم استقلال را نیز وارد دروازه برق کند.استقلال 3-1برق را در شیراز برد و آماده گرفتن جام در تهران و در بازی ای شد که یک هفته بعد برگزار می شد.


در بازی برگشت یک اتفاق جالب افتاد. در حالیکه استقلال با 2گل امیر قلعه نوعی بازی را برده بود در دقیقه 88 و بدنبال اخراج بهزاد غلامپور و از آنجا که استقلال هر 3 تعویضش را نیز انجام داده بود،
علیرضا منصوریان برای دقایقی درون دروازه رفت!


بدین ترتیب استقلال با درخشش منصوریان و سایر بازیکنان،نماینده دوم ایران این بار در جام در جام باشگاههای آسیا بود.


درخشش علیرضا در لیگ ادامه داشت تا بازی با نوف باخور( نوبهار) در مرحله اول جام در جام باشگاههای آسیا فرا رسید!


استقلال در تاشکند بازی را با 4گل واگذار کرد و در عوض این 4گل فقط یکبار توسط عبدالصمد مرفاوی موفق به باز کردن دروازه تیم ازبکی شد.بازی برگشت یک هفته بعد در تهران برگزار می شد و استقلال در تهران به نتیجه 3-0 یا بیشتر برای صعود به مرحله بعد احتیاج داشت!


استادیوم آزادی کیپ تا کیپ پر از استقلالی و البته پرسپولیسیهایی بود که از آنجا که هواداران استقلال در بازی پرسپولیس در برابر آلیما به حمایت تیم متبوع آنها آمده بودند , به هواخواهی استقلال به آزادی رفته بودند.

.


کلمات کلیدی: بیوگرافی بازیکنان

نوشته شده توسط محمدرضاعلامیر 88/6/12:: 2:44 عصر     |     () نظر

مرحوم علی دانایی فرد یکی از چهره هیا ماندگار و به یادماندنی تاریخ باشگاه استقلال به شمار می رود. وی در سال 1325 هجری شمسی و یک سال بعد از تاسیس باشگاه دوچرخه سواران تیم فوتبال این باشگاه را تشکیل داد.

دانایی فرد که خود یکی از بازیکنان تیم دوچرخه سواران به شمار می رفت، تیمهای جوانان و نوجوانان این باشگاه تازه تاسیس را اداره میک رد و از همان ابتدا بازیکنان نخبه و با استعداد زمان خود را ب هباشگاه دوچرخه سواران ملحق میک رد. دوچرخه سواران به طور رسمی از سال 1325 در رقابتهای فوتبال شرکت کرد و علی دانایی فرد در حین بازیگری تواماً مربیگری دوچخه سواران را نیز بر عهده داشت. دانایی فرد علاوه بر آن که تیم فوتبال دوچرخه سواران را پایه گذاری کرد، اولین مربی فوتبال تاریخ باشگاه دوچرخه سواران را در زمین نازی آباد، وحیدیه، امجدیه و ... نیز بر عهده داشت و زحمات بیسیاری برای موفقیت تمام تبیمهای فوتبال باشگاه شکید و خم به ابرو نیاورد. 

د
انایی فرد در سن 17 سالگی نایب قهرمان دوومیدانی ایران شده بود. وی علاوه بر بازیگری و مربیگری به عنوان داور نیز در خدمت فوتبال ایران بود.


شایسته است که دانایی فرد را اولین اسطوره تابناک باشگاه استقلال معرفی نماییم. دانایی فرد زمانی دوران بازیگری خود را به اتمام رساند که ستاره ای به نام (بیوک جدیکار) در مستطیل سبز درخشید. وی در زمان بازیگری خود در پیستون چپ بازی می کرد و پس از آن که خود به عنوان مربی دوچرخه سواران و تاج از بیوک جدیکار در پیستون چپ – به صورت یک درمیان- استفاده کرد و او را بازیکن شایسته ای برای جانشینی خود دانست، از دنیای بازیگی به طور رسمی کناره گیری کرد و در سالهای متمادی، مربیگری دوچرخه سواران و تاج را عهده دار بود. دانایی فرد ضمن درک عالی از مربیگری و علاقه و کوشش وافری که به امر فوتبال داشت در اتحاد و گردهم آوردن بازیکنان و هماهنگ کردن اعضای تیم بی نظیر بود. دانش مربی فقید و جاودانه باشگاه استقلال از عصر خود فراتر به نظر می آمد.

باشگاه استقلال خیلی زود موسس و نخستین مربی تاریخ باشگاه و یک از بازیکنان مستعد خود را از دست داد. دانایی فرد رد سال 1358 به دلیل بیماری کبد و سرطان روده چشم از دنیا فروبست تا تنها خاطره ای از او بر جای بماند. از مرحوم دانایی فرد پندها و توصیه های مختلفی به یادگار مانده است. اما مهمترین مسئله ای که او بیش از هر چیز دیگری بر آن تکیه می کرد، نظم و انظباط و داشتن اخلاق نیکو بود، به طوری که اگر بایکنی بسیار خوب بازی می کرد و از لحاظ فنی در خدمت تیم می بود اما انضباط و اخلاق نمی داشت از او به هیچ عنوان استفاده نمی کرد و ریشه بازیکن سالاری را در همان ابتدا می خشکاند. از جمله شاگردانی که مرحوم دانایی فرد تربیت کرد، می توان به نامهایی همچون: بیوک جدیکار، پرویز کوزه کنانی، محمود و محمد بیاتی، عارف قلیزاده، غلامحسین مظلومی، اکبر کارگر جم، مهدی حاج محمد، اکبر افتخاری، داریوش مصطفوی و ... اشاره کرد. از مرحوم دانایی فرد سه فرزند به یادگار مانده است. دو فرزند دختر که متولد سالهای 1328 و 1334 می باشند که از میان آنها خانم میترا دانایی فرد یکی از بهترین مربیان تاریخ فوتبال بانوان ایران به شمار می آید و یک فرزند پسر به نام ایرج دانایی فرد، متولد 1329 می باشد که خود یکی از ستارگان تاریخ باشگاه استقلال است


تاریخ وفات:1385/08/14

کلمات کلیدی: بیوگرافی بازیکنان

نوشته شده توسط محمدرضاعلامیر 88/6/12:: 2:38 عصر     |     () نظر

متولد 2/9/1356 
دارای 3 خواهر و 3 برادر.
قد 183 سانتی‌متر.
متأهل دارای یک پسر به نام دانیال .
مدرک تحصیلی: دیپلم ادبیات.
تکه کلام: علی یارت و راست می‌گی.
دوست داره بعد از دانیال خدا دنیا خانم هم بهش بده.
معتقد هستش که فوتبال خودش علمه پس هم علم خوبه هم ثروت.
اگه فوتبالیست نمی‌شد معلم می‌شد.
خورشت بادمجان رو دوست داره و خودش هم می‌پزه.
در 24 ساعت 9 ساعت خوابه و تنها راه درامدش هم فوتباله.
قصد داره تو اوج فوتبال رو کنار بذاره.
همسرش از فوتبال بدش می‌یاد.
دلسوز، مهربان، عاطفی و مرد خانه هستش.
از انشاء و فیزیک بیزار بوده.
کشنده‌ترین شغل را مربیگری می‌داند.
بهترین کلام زندگی رو 
<الهی به امید تو> می‌داند.
شعار مورد علاقه‌اش علی 30‌ثانیه هستش.
عطر مورد علاقش هم دیور هستش.
بهترین گلش رو سال 82 به لُنگی‌ها زده.
اولین باشگاهش حمید رفسنجان بوه.
اولین مربیانش علی و حسن احمدی بودند.
اولین گل رسمی را در مسابقات امیدهای کشور به برومند زده.
اولین اخطار را در بازی با فجر سپاسی گرفته.
بهترین مربی رو اکبر زبردست، منصور پورحیدری و ژنرال قلعه‌نوعی می‌داند.
از مربیان خارجی هم فرگوسن رو قبول داره.
آدم بسیار زودرنجی هستش.
اتومبیل مورد علاقه‌اش پاجیرو هستش.
اگه زیادی احساساتی بشه گریه می‌کنه.
زیباترین لحظه زندگی‌اش رو گلی که از فاصله 30 متری در دقیقه 8 به لنگی‌ها زده می دونه.(یادش بخیر چه قدر کیف کردم)
نظرش راجع به حجازی اینه که مربی خوبیه ولی افتخار شاگردی‌اش رو نداشته.
تاریخ تولد دانیالش هم 28/12/81 است.
علیزاده نوه خاله سامره هستش.
وقتی ناراحت می‌شه با کسی صحبت نمی‌کنه تا آروم بشه.
آقای گل لیگ هم شده(چشم حسودا کور)
اولین تصادف رو به تویتای قدیمی پدرش بوده که به دیوار زده.
به شماره 8 علاقه‌ی وافری داره.
هنرمند مورد علاقه‌اش هدیه تهرانی و فروتن هستند.
هم سنتی گوش می‌ده هم پاپ.
میوه مورد علاقه‌اش انبه هستش.
گل رز رو دوست داره.
دوست نداره در مورد چیزی که اتفاق نیافتاده حرف بزنه.
اینزاگی رو دوست داره.
به تیم ملی ایتالیا علاقه زیادی داره.
الگوی اجتماعی او پدر و مادرش هستند.
یک سال بازی در کالچوی رو بهترین حادثه زندگی‌اش می‌دونه.
خواننده مورد علاقه‌اش عبداللهی و عصار هستند.
اولین مصاحبه رو سال 75 انجام داده.
اولین سفر ورزشی اش به شیراز بوده.
اولین تجدیدی را سال دوم راهنمایی آورده.
اولین سفر خارجی رو به اردن کرده.
اولین سفر زیارتی اش به مشهد بوده.
دوست داره تو یکی از شهرهای شمال زندگی کنه.
تاریخ ازدواجش 30/5/80 بوده.
به فال و خرافات اصلاً اعتقاد نداره.
دوست داره به ایتالیا برگرده.
با فرهاد مجیدی خیلی صمیمی هستش.
یادش نمی‌یاد آخرین بار کی گریه کرده.
مراسم عروسی نگرفتن و یه راست رفتن سر خونه و زندگیشون و بعد از اون هم پرواز به ایتالیا.
خانمش خواهر دوستش بوده.
هواداران استقلال را موجوداتی دوست داشتنی می‌دونه
.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محمدرضاعلامیر 88/6/12:: 2:34 عصر     |     () نظر

<   <<   6   7   8   9      >